سرمایه‌های انسانیمدیران باران

راهبرد سرمایه‌های انسانی باران

گفتگو با دکتر مجتبی هاشمیان، مدیر سابق سرمایهٔ انسانی هلدینگ باران

جناب هاشمیان، سلام. خوشحالیم که در خدمت شما هستیم و از دریچهٔ صفحات مجلهٔ آوند می‌توانیم این گفتگو را پیش روی مخاطبین مجله قرار دهیم. لطفا خودتان را معرفی کنید و دربارهٔ سابقهٔ فعالیت و تحصیلات و تجربیات قبلی‌تان توضیحاتی را ارایه بفرمایید.

من هم بسیار خوشحال و خوش‌وقتم از اینکه در این فرصت کوتاه ولی مغتنم، در خدمت شما و خوانندگان محترم مجلهٔ آوند هستم. بنده، سید مجتبی هاشمیان، کارشناس مهندسی عمران و دکترای مدیریت از دانشگاه فردوسی مشهد هستم. مدرس دانشگاه بوده و هم‌زمان به‌دلیل علاقهٔ شخصی به ترکیب توأمان دانشِ دانشگاهی با بایسته‌های کاری در فضای صنعت و بازار، چند سالی است که در حوزهٔ مدیریت منابع انسانی در شرکت‌های مختلف مشغول فعالیت بوده و در حال حاضر نیز با مسرت، افتخار خدمت در همین حوزهٔ کاری را در گروه باران دارم.

نحوهٔ آشنایی جنابعالی با گروه باران چگونه بود؟

مجموعهٔ باران را از آن جایی که یکی از برندهای خوش‌نام و مطرح شهرمان بوده، از قبل می‌شناختم. ولی ورود سازمانی من به گروه باران، طبق اتفاق و از طریق آگهی مشخصی بود که در گروه دانش‌آموختگان دانشگاه فردوسی مشهد در فضای مجازی به اشتراک گذاشته شده بود.

از چه تاریخی مسؤولیت واحد سرمایه‌های انسانی گروه باران را بر عهده گرفتید؟ از طرف مدیران هلدینگ چه اولویت‌هایی برای شما ترسیم شد؟

از اوایل بهمن ماه سال ۱۳۹۹ با حُسن نظر مدیران محترم ارشد گروه باران، مسئولیت مدیریت سرمایه‌های انسانی هلدینگ به بنده واگذار شد. مهم‌ترین اولویت مقدماتی در ابتدای کار، رسیدن به چارچوب مشخصی از جهت‌گیری‌های کلی و برنامه‌های اجرایی و عملیاتی برای حوزهٔ سرمایهٔ انسانی در سال جاری بود. از آنجایی که بهینه‌سازی و کارآمد نمودن فرآیندها و اقدامات مدیریت منابع انسانی به زیرساخت‌های اتوماسیونِ عملیات منابع انسانی و همین‌طور اطلاعات مٌتخذ از آن نیاز داشت، پیاده‌سازی سیستم اتوماسیون نرم‌افزاری «پیوست» در دستور کار اجرایی قرار گرفت. خوشبختانه با همت جناب مهندس معمارزاده و متعاقبا سایر همکارانمان در واحد سرمایهٔ انسانی و واحد هوشمندسازی، این کار نهایی و عملیاتی شد.

در زمانی که مسؤولیت این واحد را بر عهده گرفتید، تحولات زیادی در هلدینگ باران رخ داده است و ساختار سازمانی تغییراتی داشته است و همچنان جریان تحول ادامه دارد. نگاه‌تان به موضوع تحول استراتژیک سازمان چیست؟

هر تحولی را نمی‌توان لزوما استراتژیک دانست. به بیانی دیگر، کاربرد پسوند «استراتژیک»، مٌتعاقب لفظ تحول، نه از جنس «صفت»، که از جنس «قید» است که تحقق آن، مستلزم رعایت بایسته‌ها و الزامات خاصی است. ضمن آنکه یک تحول حتی اگر مصداقی بر استراتژیک بودنش موجود باشد، لزوما و ماهیتا بار معنایی مثبتی را نمی‌بایست به ذهن مٌتبادر سازد. به عبارتی، تنها بسته به تناسب، هم‌ترازی و هم‌راستاییِ جهت‌گیری‌های راهبردی و تحولی ما با مٌقتضیاتِ محیطی و پتانسیل‌های درون‌سازمانی، می‌توان از یک تحول، به عنوان تحول استراتژیک دفاع کرد. البته در هر شرکتی، این مدعا به اندازهٔ کافی بزرگ و دفاع از آن سخت خواهد بود. 

نقاط قوت گروه باران چیست؟ چه ویژگی‌هایی را در گروه باران می‌بینید؟ فرق باران با شرکت‌های مشابه دیگر چیست؟ 

وجاهت و اعتباری که باران به مدد هوشمندی و فرصت‌شناسیِ مدیریتی و توانمندیِ نیروی کار دانشی، حول برند خود کسب نموده است، وجه ممیزهٔ برجسته‌ای را رقم زده که قیاس‌پذیری شرکت‌های دیگر را با آن دشوار می‌سازد. هرچند توجه به پیوست انسانی و دانشیِ این وجه ممیزه، هر گاه نادیده انگاشته شود، این خطر بالقوه را نیز به دنبال خواهد داشت که در دراز مدت، از این اعتبار اندوخته‌شدهٔ با ارزش نیز، به مرور فاصله بگیریم.

حالا که صحبت از نقاط قوت شد، نقاط ضعف گروه باران چیست؟ به نظر شما چه شاخصه‌هایی را می‌تواند بهبود ببخشد؟ به عنوان یکی از همکاران و مدیران این مجموعه، چه پیشنهاداتی به مدیران هلدینگ باران دارید؟ از نظر شما، گروه باران چگونه می‌تواند در سال‌های آتی بهتر بدرخشد؟

احساس می‌کنم می‌توانیم آنچه که باران را باران کرده است را به مراتب بیشتر جدی بگیریم. اعتبار و وجهه‌ای که حول این نام و نشان تجاری، نقش بسته، محصول برساخت تلاش جمعی، حول وجوه ممیزهٔ خاصی است که اگر برای تثبیت و استمرار آن همچون گذشته، جهد و تلاشی افزون مصروف نشود، به مرور دچار فروکاست و نزول خواهد شد. می‌دانیم بارانی که امروز می‌شناسیم به واسطهٔ ممتازبودگی در صنعت ساختِ ساختمان‌های لوکس و خدمات متمایزِ بهره‌بردارانه، جایگاه خود را مستحکم کرده است. در حالی‌که در سیر تحولات جدید، که با رویکرد تنوع‌بخشی به سبد سرمایه‌گذاری‌های گروه و مٌتکثر نمودنِ حیطه‌های فعالیتی و کاریِ شرکت‌های گروه، پی گرفته می‌شود، بالقوه این احتمال وجود دارد که ممکن است آن‌طور که باید و شاید نتوانیم توجه درخوری را مصروفِ نقاط مزیت‌آفرینی نماییم که برای ما قبل از این خلق ارزش می‌نموده‌اند. اینجا امکان خلط مفهومیِ شرکت‌های هلدینگ با شرکت‌های سرمایه‌گذاری نیز وجود دارد. به میزانی که به سویهٔ سرمایه‌گذارانه در ساختارمان بها می‌دهیم، از مفهوم شرکت هلدینگی (Holding Company) به معنای شرکتی که داعیه‌دار امور مدیریتی و حاکمیتیِ شرکت‌های تابعه با تمرکز به حیطه‌های فعالیتیِ محدودتری است، فاصله می‌گیریم و به شرکتی سرمایه‌گذاری (Investment Company) که داعیهٔ کاملا متفاوتی دارد نزدیک می‌شویم. اینجاست که باید ببینیم آیا وجوه تمایز مزیت‌آفرین سابق ما تا چه حد در افق آتیهٔ شرکت برایمان جایگاه و اهمیت دارد. زیرا به میزانی که به سر دوم طیف، یعنی شرکتی با سویهٔ توسعهٔ اقتصادی و سرمایه‌گذاری نزدیک می‌شویم، امکان اهرم کردن آن نقاط مزیت‌آفرین، به خاطر پراکنشِ تمرکز ما بر حیطه‌های متنوع‌تر، متکثرتر و سیال‌تر، به مرور کمتر و کمتر می‌شود.

حتی باید بدانیم اینکه یک شرکت، در حیطهٔ عملکردی-کارکردیِ مشخصی به مرور به بالندگیِ درخوری می‌رسد، برآیند تدبیرِ مدیریتی، دانش تخصصیِ انباشته، اِشراف به محیط عملیاتی، برساخت و تنظیم‌گریِ نتورک و شبکهٔ کارآمدی از شرکا و همکاران تجاری حول موضوع فعالیت و ده‌ها و صدها متغیر تأثیرگذار دیگر است که به راحتی قابلیت تسری و تعمیم‌بخشی به صنایع و زمینه‌های موضوعیِ دیگر را الزاما نخواهد داشت. شما ببینید مثلا نروژ که بزرگ‌ترین تولیدکنندهٔ ماهی‌های سمون در جهان است، حتی وارد حیطهٔ فعالیت پایین‌دستِ خود، مثلا رستوران‌های تخصصی سوشی در دنیا نمی‌شود و همین ماهی‌ها به ژاپن می‌رود و در رستوران‌های گران‌قیمت ژاپنی فرآوری و مصرف می‌شوند. چرا؟ چون نروژی‌ها به پیچیدگی و تفاوت این دو صنعت حتی در زنجیرهٔ تأمین خود واقف هستند و می‌دانند موفقیت آن‌ها در یک زمینهٔ خاص، الزاما قابلیت تسری و تعمیم حتی به بالادست و پایین‌دست خود را ندارد. ناگفته پیداست که این امر در قیاس با سایر حوزه‌های فعالیت که متفاوت هستند به مراتب بیشتر صدق می‌کند.

استراتژی‌ها و برنامه‌ها و چشم‌انداز واحد سرمایهٔ انسانی در سال ۱۴۰۱ چیست؟

تلاش برای بلوغ نسبیِ زیرسیستم‌های جذب و استخدام، جبران خدمات و نگهداشت و مدیریت عملکرد، از مهم‌ترین سرفصل‌های موضوعی برنامه‌های آتی حوزهٔ سرمایهٔ انسانی در سال آتی می‌باشد. فراتر از بحث شکلیِ پیاده‌سازی و بلوغ این زیرسیستم‌ها، تلاش برای غنابخشیِ کیفی و کالیبره کردنِ محتوای این زیرسیستم‌ها با جهت‌گیری‌های کلان و راهبردی مجموعه، همت مضاعفی را می‌طلبد که امیدوارم با ارادهٔ مدیریتی و همت جمعی همکارانمان میسر شود.

در حوزهٔ سرمایهٔ انسانی در گروه باران چه موضوعاتی مغفول مانده است؟ واحد سرمایه‌های انسانی با چه چالش‌های ویژه‌ای در هلدینگ باران مواجه است؟

در این حوزه ما با انباشت موضوعات و مسائلی مواجهیم که با یک تأخرِ زمانی، برای حل سیستماتیک، ذیل راهکارهای مدیریت منابع انسانی محل توجه واقع شده‌اند. در واقع، این حوزه در قیاس با سایر حوزه‌های کاری در گروه باران، به نسبت عمر کوتاه‌تری دارد و در مراحل اولیهٔ بلوغ در چرخهٔ حیات خود می‌باشد. در چنین مقطعی از گذار به سمت تعالی و بلوغ نسبیِ زیرسیستم‌های منابع انسانی، ایجاد یک مفاهمهٔ حداکثری در سطح ارشد سازمان برای عنایت به نقش و ارزش افزودهٔ هوشمندی انسانی و سرمایهٔ انسانی در خلق ارزش افزودهٔ سازمانی و تقید به الزامات تحقق آن، یک بایستهٔ لازم و ضروری است. 

لطفا کمی در رابطه با زندگی شخصی‌تان صحبت کنید. خانواده، علایق و سرگرمی‌ها. چشم‌انداز شخصی خودتان را در ۵ سال آینده چگونه می‌بینید؟ پیش‌بینی می‌کنید به چه موفقیت‌هایی در حوزهٔ کاری یا زندگی شخصی برسید؟

علایق من بیشتر حول کار دانشگاهی و مسئولیت اجرایی و مطالعات جنبی‌ام پیرامون این موضوع سامان پیدا کرده. امیدوارم در ترکیب متوازن این دو با دغدغه‌های دیگرِ شخصی و خانوادگی، در سال پیش رو موفق‌تر از قبل باشم.

نظرتان درباره مجلهٔ آوند چیست؟ از نگاه جنابعالی مجله آوند چگونه می‌تواند به بیشترین حد تأثیرگذاری خود برسد؟

در جهت‌گیری مأموریت جدید، «آوند» می‌تواند یک مَحمل برای مباحثات و گفت‌وگوهای جدیِ درون‌سازمانی باشد و فضایی رسمی را برای تضارب و دیالکتیک آراء ِمدیران و افراد ذی‌نفوذ و دغدغه‌مندِ سازمانی فراهم سازد. نقش جدید این مدیوم در پروموت و اشاعهٔ گفتمان‌های معطوف به تحول سازمانی را نیز نباید از یاد برد. در واقع «آوند» به جای یک نگاه ابلاغی و انشایی به اطلاع‌رسانی، نقش خود را نه به مثابه یک «بولتن داخل سازمانی»، بلکه رسمیت‌بخشی به «ارتباطات چندسویه‌ای» می‌داند که می‌تواند محمل مناسبی برای تأمل و مداقهٔ جمعی، حول موضوعات اساسی سازمان باشد. 

این همان رویکردی است که پیتر دراکر از آن تحت عنوان «گذار از تبلیغ» که خاصیتی از بالا به پایین، انحصارطلبانه و کم‌اثر دارد به «ارتباطات» که ماهیتا چندسویه، دموکراتیک‌تر و اثربخش‌تر است، نام می‌برد. در واقع آوند در حال پر کردن خلاء یک سازوکار ارتباطی در سازمانِ چندبخشی و چندشرکتیِ ماست که فرصتی را برای نقد و گفت‌وگوی رسمی در این زمینه فراهم می‌سازد. در ساختارهای بخشی (Divisional Structure) معمولا فرصت برای تعاملات و گفت‌وگوهای چندجانبه به مراتب کمتر پیش می‌آید، ولی آوند با این جهت‌گیریِ مأموریتی جدید، چنین مکانیزمی را در یک حد حداقلی مهیا و در دسترس می‌سازد. این دقیقا مبتنی بر این پیش‌فرض انسان‌شناسانه در مباحث توسعه و تحول سازمانی (Organizational Development) نیز هست که در تحول سازمانی که ما به دنبال آن هستیم، وجه و سویهٔ انسانی با مٌنضماتِ نگرشی، فرهنگی و رفتاریِ مٌلازم آن، غالب بوده و همراه‌سازی آن با تحولات مورد نظر، لاجرم نیازمندِ تقید به این الزاماتِ انسانی، رفتاری و ارتباطی خواهد بود. اینجاست که آوند با این رویکرد جدید، نقش‌اش را در تحول انسان‌محور، مبتنی بر گفت‌وگو و ارتباط‌مدارانه در عمل ایفا خواهد کرد.

دکمه بازگشت به بالا